عصا را در اتاق پُرُُو جا گذاشتم
دستهایم را در پیراهنی که گشاد بود
برادرم را در قصر فرعون
سایز کفشم
شلوارم
شمارهی چشمم
اینها را میشود فراموش کرد
شمارهی تو- لامصب رُند هم نیست-
یادم برود
مثل موسا در نیل گیر میکنم
ملتی را به آب میدهم
با وردی که یادم نیست
کدام مغازه گذاشتم!!!!!
بگو تمام تو مال من است!
دلم میخواهد حسادت کنم به خودم!
تـــو :
نهـــایـتــ آرزو ...
مــی بینــی بـــا چــه وسـواسـی از تــو مـی نــویـســمـ ؟!
هنـــوز وســوســه نشـدیــ ؟
چقدر باید بگذرد؟؟؟
تا من
در مرور خاطراتم
وقتی از کنار تو رد می شوم
تنم نلرزد...
بغضم نگیرد...
دوست داشتن واقعی یعنی حاضرم مال من نباشی ولی خوشبخت باشی
با همه سردیت
برایم گرمترین حس دنیایی ...
دستان لرزانم را دراز می کنم تا صورت مهربانت را لمس کنم، اما
تصویرت به یکباره محو می شود و من به یاد می آورم که تو در کنار
مــــــن نیستــــــــــی....
به هرجا که نگاه میکنم تو را میبینم، تصویر تو تنها چیزیست که
چشمهایم باور می کنــــــــــــــــــــــــــــد.
منـــــــــــ رفته امـــ
و تصـــــــــویر بیرونی امـــ
دختری مچاله شـــــــــده در تخت خواب یا صندلی ستــــ...
که هنوز به تو لبخنـــــــــد می زند...
تا تــــــــــو
خیال کنی بهترینـــ مرد دنیایی
این روز ها یا به تو می اندیشم،یا به این می اندیشم که چرا این روز ها به تو می اندیشم
کاش می فهمیدی قهر میکنم که دستمو محکمتر بگیری...
که بلندتر بگی بـــــمــــــون... همیــــن
ﺑﺴـﺎﻁ ﮐـﺮﺩﻩ ﺍﻡ ﻭ ﺗﻤــﺎﻡ ﻧــﺪﺍﺷﺘــﻪ ﻫﺎﯾـﻢ ﺭﺍ ﺑــﻪ ﺣــﺮﺍﺝ ﮔﺬﺍﺷﺘـﻪﺍﻡ...
ﺑـﯽ ﺍﻧﺼـــﺎﻑ!! ﭼــﺎﻧـﻪ ﻧــﺰﻥ...
ﺣﺴﺮﺕ ﻫﺎﯾﻢ ﺑـﻪ ﻗﯿﻤــﺖ ﻋﻤـــﺮﻡ
ﺗﻤــﺎﻡ ﺷـــﺪﻩ . . .!!
نقــّـــــــــاشِ خــــوبی نــــبودم...
اما
ایـــــــــــــن روزها...
به لطـــــــــــفِ تــــــــــو...
انـــتظــــــار را دیـــــــــــدنی میکـــــِـــــــشـَـم....!!!!
چه بی پــَـــــــــروا دلـــــــــم آغوشِ ممــــــــــنوعه ای را میخــــــواهد....
که تنـــــــــــها شرعی بودنش را
من مـــــــیدانم و دلــــــم و تــــــــــو......... ♥
زخم رفتنت خشک شد ولی به معشوق بودن معتاد ماندم.
آهنگ زنگ من روی موبایلت با بقیه فرق داشت
ولی آهنگ زنگت روی موبایلم مثل بقیه بود
تو به خاطر اینکه بفهمی منم و من به خاطر اینکه فکر کنم تویی
امشب از آن شب هاییست که دلم هوای آغوشت را کرده
افسوس
که جز پاهای بغل کرده ام مهمان دیگری ندارم!
حـــالا
هم من،هم تو!
هر دو خوب میدانیم!
این راه نه پایانی دارد نه وصالی
اما هنوزدوش به دوش هم می رانیم!
قانون خط های موازی یادت هست؟
دو خط موازی هیچوقت به هم نمیرسند
و سکوت می کنیم..
هم من! هم تو!
اصلا بیا یک خط زیر قانون خط های موازی بنویسیم
دو خط موازی هیچوقت به هم نمی رسند
اما این دلیل نمی شود همدیگر را دوست نداشته باشند!
گفت :جبران می کنم!
گفتم کدام را؟
عمر رفته را؟
روح شکسته را ؟
دل مرده اما تپنده را ؟
حالا ...من هیچ
جواب این تار موهای سپید را می دهی؟
نگاهی به سرم کرد و گفت وای ... خبر نداشتم!!!
چه پیر شدی !
گفتم :جبران می کنی!
گفت: کدام را؟ !!!
سلام مجید من،خوبی؟فردا عصر دارم میرم سوریه،ترسیدم بهت اس بدم خداحافظی کنم چون نمیدونم کجایی،با کی هستی، امیدوارم از من راضی باشی.دوست دارم خیلی خیلی
خوابیده بودم
کــابوس میدیدم
از خواب بلند شدم تا به آغوشت پناه ببرم
افســـوس...
یادم رفته بود از نبودنت به خواب پناه برده بودم
حالا که دیگر دستم به آغوشت نمیرسد
و بوسیدنت موکول شده
به تمامی روزهای نیامده...
حالا که هر چه دریا و اقیانوس را
از نقشه جهان پاک کردی
مبادا غرق شوم در رویایت
باید اسمم را
در کتاب گینس ثبت کنم
تا همه بدانند
- یک نفر
با سنگین ترین بار دلتنگی
روی شانه هایش -
تو را دوست میداشت
چه کسی می گوید ما با هم تفاهم نداشتیم ... ؟
ما هر دو عاشق بودیم ؛ من عاشقِ او ... او هم عاشقِ او!!!
بیشترین دروغی که در این دنیا گفتم این کلمه است:
خوبم!
لا مصــــــــب
مثل ســــیگار است،خاطـــــره!!!
حـــــال میدهد
امــــــا
از درون می پوسوندت
مـَــن ..!
طَعـــم شیرین یافتن را
در طَعم تلــخ از دَست دادن یافتــَـم
و در این میان
سَهم من تنهـــــا یک یادَت به خیر
ساده بود ..!
آدم هـا می آینـد
زنـدگی می کننـد
می میـرنـد و می رونـد ..
امـا فـاجعـه ی زنـدگی ِ تــو
آن هـنگـام آغـاز می شـود کـه
آدمی می رود امــا نـمی میـرد!
مـی مـــانــد
و نبـودنـش در بـودن ِ تـو
چنـان تـه نـشیـن می شـود
کـه تـــو می میـری
در حالـی کـه زنــده ای
کاش کسی می فهمید
وقت دلتنگی
وزنِ یک آه
چقدر سنگین است . .
هروقت گریه میکنم
سبک میشوم ...
عجب وزنی دارد چند قطره اشک ...!!
تعداد صفحات : 5
این وبلاگ حکایت همه لحظه های دلتنگی بدون توست..... تویی که با رفتنت همه لحظه های شیرین زندگیمو بهم مدیونی.