خــــــدایا ....
به من فهـــــــم و شعـــــور بده ؛
تا برای آنچه که
تقـــــدیرم نیست اشک نـــــریــــزم ... !!!
کاش میدانستی یک نفر در این دنیا
به پای تو سوخت
و باز عاشقت ماند
نمیدونم چرا این روزا انقد دلتنگم!همش خوابتو میبینم. میدونم که میفهمی اون شماره ای که زنگ میزنه و فقط اهنگ میذاره و حرف نمیزنه منم.
دلم برای چشمات تنگ شده.....
دلم برای صدات تنگ شده.....
تو چی؟ تو حتی یه ذره هم دلت برام تنگ نشده؟
کاش فقط 5 مین می تونستم ببینمت
زنگ امروزم بهانه بود،میخواستم تولدت و تبریک بگم اما نتونستم صحبت کنم. مجید من،عشق من،تولدت مبارک
یادته پارسال،فرستادمت گلفروشی،یادته با هم بودیم تا شب؟؟؟؟؟ کاش اون روزا برمیگشت
امسال روز تولدت و با کی میگذرونی؟
۱۸ اسفند
هــــــــــــــــِی رفیــق...!
آنکه درکنار توست...!
آرزوی من بود
چند شب پیش تو خیابان کاشانی دقیقا ساعت ۹ مجیدو دیدم.باورم نمیشد با خانمش بود. هیچوقت انقد شاد ندیده بودمش. حالا دیگه باورم شد که رفته
. گل من باغچه نو مبارک
دیگه نمینویسم
شدم مثل یه کاه که یه روزی کوه بود
دیگه نمی نویسم....
حالم خرابه...
شاید مردم
سلام. مجید کجایی؟ خیلی دلم برات تنگ شده چرا جواب اس ام اسامو نمیدی؟این همه که دوسم داشتی الکی بود؟ به خدا هرچی گفتم دروغ بود میخواستم یکاری کنم که جوابمو بدی.دلم برات یه ذره شده وکاش حداقل اینجه میومدی تا دلمو خوش میکردم که حرف دلمو اینجا میخونی. بازم دیشب خوابتو دیدم.دیروز همه آهنگایی که باهات خاطره داشتم و گوش کردم به خدا دلم تنگته یه خبر از خودت بهم بده خواهش میکنم مجید .دیشب یاد آخرین دیدارمون افتادم خونه مجتبی.هر دوتون حالتوم خوب نبود وقتی از اونجا اومدی بیرون شب اومدی زیر پنجره اتاقم و من برات پیانو زدم و تو گوش کردی به خدا هنوزم وقتی اون آهنگو میزنم فکر میکنم تو داری گوش میدی. مجید دلم برات تنگ شده تو که انقدر سنگدل نبودی
هیــــــس! میخواهم بشنومـــ... عاشقانهـــ هایت را... که در گوشش زمزمهـــ میکنی... و میخواهم به یاد آورمـــ... روزهاییــــ را... که همین کلمات را در گوش من میخواندیـــ ...
بی وجدان نگو نگو نگو
هووووووووووووووووووووووووووووووی
توچرا نمیفهمی دل بدبختم هنوز دل سنگتو دوست داره نفهممممممممممممممممممممممممم
این یه بار فقط همین یه بارو بفهم
عکســـــت را نگــــاه میکنــــم
آخ کــــه ایــــن عکـــس پیـــر نمیشـــود امــــــا ،
پیـــــــرم میکنــــد
ببار بـاران ...
مـن سـفــــــر کـرده اي دارم
کـه يـادم رفـت ...
آب پـشت پـايـش بـريزم
باورم نمیشه دیروز عشقمو دیدم.همین که اومدم مثل همیشه بپیچم تو کوچشون دیدم از کوچه اومد بیرون طبق معمول ماشینش عوض شده بود ولی من از پشت سر شناختمش رفتم دنبالش باورم نمیشد بعد از این همه وقت دیدمش .وقتی من و دید وایساد. هردومون وسط کوچه وایسادیم بهم خندید. عاشق خنده هاشم . واییییییی باورم نمیشه مجیدمو دیدم.خدایا شکرتتتتتتتتتتتتتتتتت
حرف هایم را زدم
با تمــــــــــام انرژی اما بعد که آرام تر شدم . . . دلم برایشان
سوخت !...
برای حرف هایم
نباید میزدمشان...!!
نباید کسی بفهمد
دل و دستِ این خستهی خراب
از خوابِ زندگی میلرزد. باید تظاهر کنم حالم خوب است
... راحتام، راضیام، رها ...راهی نیست. مجبورم
باید به اعتمادِ آسودهی سایه به آفتاب برگردم
دردناکترین قسمت یه رابطه عاشقانه اونجاست که یه روز بدونی
تو فقط گزینه ی روز مبادایش هستی .
می توانم رویا ببافم
حتی با همین مو های کوتاه
لعنت به تمام کسانی که تو نیستند
اما بوی عطر تو را می دهند !
کلاغ ؛ پَــــــر
گنجشک ؛ پَــــــر
من ؛ نَپــــــــــر
تو ؛ ...!
قورباغه ؛ پَــــــــــر
هَ هَـ هَ هَــــ
چقدر خندیدیم
یادش بخیر ...
راستی الآن کجایی؟!
تو که پر نداشتی ؟!
گنجشک به اولین قرارش نرسید !
لعنت به تفنگ بادی ِ پســــر همسایه
خاطرات
ایستاده ام تنها.....پشت میله های خاطرات دیروز....
این جا انگشت هایم را می شمارم....
یک...دو...سه...
و دست های تو در هم فرو رفته اند....
تو غزل را مشت مشت به حراج گذاشتی....
که مهربا نی ات را ثابت کنی..
ولی نفهمیدی که من آن سوی خیابان انتظارت را می کشم ...
تو بی وقفه فریاد کشیدی....
و من دیگر آزارت نمی دهم...
زین پس قصه هایم را برای هیچ کس تعریف نمی کنم...
مطمئن باش...
هنوز هم قافیه را به چشمان تو می بازم...
مطمئن باش
بَـدترین درد ، مُردن نیست
دل بَستن به کسیــه که
کنارت نیستـــ ..
چند روزه همش از در خونتون رد میشم ولی نیستی.کجایی؟ نکنه عروسی گرفتین رفتی خونه خودت؟ آره؟ مجید کجایی؟ چرا نمیتونم ببینمت.دارم دیوونه میشم.الان که دارم مینویسم صورتم خیسه از اشکی که از دوریت میریزم.تو رو خدا فقط یه اس بهم بده.چقد دعا و نذر کنم به خاطر یه اس؟ فقط یه اس بده بدونم حالت خوبه.خواهش میکنم
یک نفر از من می پرسید:
چرا نگاه هایت آنقدر غمگین است؟
چرا لبخندهایت آنقدر تلخ و بیرنگ است؟
اما افسوس که هیچ کس نبود ...
همیشه من بودم و تنهایی پر از خاطره ...
آری با تو هستم ...!
با تویی که از کنارم گذشتی...
و حتی یک بار هم نپرسیدی،
چرا چشمهایم همیشه بارانی است
جالبه...
نگاه تو هرز شد من هرزه شدم...
افکار تو عوض شد من عوضی شدم...
گناه تو فاحش شد من فاحشه شدم...
بدن تو لاشه شد من لاشی شدم...
وای که چه دنیای مهربونیه...نه؟؟!!!
این روزا خیلی حالت خوبه و خوشحالی
انقدر که بین اون همه فرصت فکر کردن به منو نداری
میفهمم
سرت شلوغه
راحت باش
عیبی نداره
خوب بچسب به کار
این یکیو ولش نکنیااااااااااااااااااا
خیلی سرخال بودی
بهت تبریک میگم!!
برای دوست داشتنت
از من دلیل می خواهند ، نازنین... !
چشمانت را قرض می دهی... ؟
چقدر روحم محتاج لحظه هایی است که در آن جز تو هیچکس نباشد
دو نفــره های زمستونی رو خیـــلی دوســت دارم!
ولی حیـــف...
همیشه زمســـتون که میــشه دو نفـــره هام یخ میـــــزنه...!
امروز ۳ دفعه از در خونتون گذشتم دیشبم ۲ دفعه.ماشینت نیست.کجاست؟ نکنه باز دوباره ماشین عوض کردی؟تو کجایی؟ چرا هرجا سرک میشکشم برای دیدنت سرم به سنگ می خوره؟؟؟ تو رو خدا بذار یه جا ببینمت
بیشترین دروغی که در این دنیا گفتم این کلمه است:
خوبم!
سلام عشق من.بعد ازاس ام اس ی که گفتی به اندازه کافی بدبختی داری و بدبختیاتو بیشتر نکنم تصمیم گرفتم فراموشت کنم. فراموش؟؟؟!! مگه شد؟ دیروز به خودم گفتم دیگه حق ندارم بهت فکر کنم و هروقت میومدی تو ذهنم میرفتم سراغ پیانو یکم میزدم تا دیگه بهت فکر نکنم. دیروز به خیر گذشت اما دیشب چی؟؟ دیشب زود خوابیدم که مثل همیشه با گریه های دوری خواب نرم ساعت۱۱خوابیدم و تا صبح خوابتو دیدم.با بابات تو حیاط خونتون داشتیم گل میکاشتیم. بعد هم من اذیت بابات کردم و آب میپاشیدم روشون.تو از تو باغچه یهو ۴ جفت گوشواره در آوردی وبهم دادی که۲جفتش مال خودم بودو۲جفتش و تاحالاندیده بودم.
میبینی وقتی من نمیخوام بهت فکر کنم خدا نمیذاره.خدا هم میخواد من عاشقت باشم و حتی اگه تو شدی واسه یکی دیگه ولی من همه وجودم برای تو باشه.
تعداد صفحات : 3
این وبلاگ حکایت همه لحظه های دلتنگی بدون توست..... تویی که با رفتنت همه لحظه های شیرین زندگیمو بهم مدیونی.